توکل، کليد پيروزي و خوشبختي(1)
توکل، کليد پيروزي و خوشبختي(1)
چکيده:
واژگان کليدي: توکل به خدا، متوکل، سعادت، آثار اخلاقي، طمأنينه
مقدمه
دستيابي به آراستگيهاي نفساني و به تبع آن رسيدن به آرامش روحي جز با رسيدن به مقام قرب الهي ميسر نيست و اين جز با دلسپردن و مدد خواهي از خود او ممکن نمي باشد.
بشر همواره به دنبال گمگشته اي بوده است تا شايد در جوارش به آرامش برسد. البته در بيشتر اوقات بدلايل متعدد او دل به سراب مي سپرد و ره به بيراهه مي برد. لذا همه ايام از دغدغه و آشفتگيها ي خيالي در رنج است.
پر واضح است روح متعالي آدمي جز با القاء خالق خود و نوشيدن از چشمه ي زلال لطف او سيراب نمي شود. آسودگي حقيقت صرفاً با وصل شدن به درياي بيکران رحمت الهي و يکي شدن با او امکان پذير است. آنجاست که تمام مصائب و سختيهاي دنيا شيرين و گوارا مي شود. رسيدن به مقام قرب يار چنان لذت بخش و گواراست که مشکلات و ناملايمات براي آدمي نوش مي گردد.
ذره اي سايه عنايت خوشتر
از هزاران طاعت طاعت پرست
بيان مسئله
واژه ي توکل در قرآن نيامده، اما مشتقات آن، هفتاد بار در قرآن آمده است. در قرآن کريم، توکل، در کنار ايمان، تقوا و صبر به کار رفته است که اين مطلب حاکي از اهميت نسبت توکل با ايمان و همچنين تقوا و صبر است؛ زيرا يکي از ويژگي هاي مؤمنان، توکل آنان به خداوند است.(سوره ي آل عمران آيات 822 و 160، مائده آيه ي 11، توبه آيه ي 5، تغابن آيه ي 13، مجادله آيه ي 10 و...)
در احاديث معاني و مضامين بسياري براي توکل آمده است. از جمله پيامبر اکرم (ص) مي فرمايند:
معناي توکل آن است که بنده بداند آفريدگار هيچ سود و زياني براي او ندارد و فقط به خداوند اميدوار باشد و از غير او نهراسد و تنها براي او کار کند.(3) بر اساس اين حديث، توکل بر خدا راه دست يابي به يقين و کسب صفاتي چون صبر و رضا و زهد و اخلاص از نتايج و آثار توکل است.
اميرالمؤمنين (ع) توکل را در کنار تفويض امور به خدا، رضا به قضاي او، تسليم در برابر اوامر او، از ارکان چهارگانه، ايمان برشمرده است.(4)
درعلم اخلاق نيز توکل بسيار مورد توجه است. خواجه نصير، توکل را يکي از انواع دوازده گانه ي اخلاق که ذيل فضيلت عدالت قرار مي گيرند، آورده و آن را به معناي زيادت و نقصان و تعجيل و تأخير نطلبيدن در اموري دانسته است که قدرت و کفايت و انديشه ي بشري مجال تصرف در آنها را ندارد.(5)
توکل در عرفان از مقامات متعالي است. ابونصر سراج، آن را پس از مقام صبر(6) و ابوطالب مکي آن را پس از زهد و هر دو آن را پيش از مقام رضا آورده اند.(7)
توکل چنان که گفتيم جز اعمال منتهيان و در کنار يقين و صبر و عزيمت و صدق از اعمال باطني شمرده شده اند.
عبدالله شيري مي گويد: توکل منزلي از منزل هاي دين و مقامي از مقامات اهل يقين است و بلکه از درجات مقربين است.(8)
خواجه عبدالله انصاري مي گويد: توکل عبارتست از اينکه شخص کاملاً خود را به حق متعال که مالک واقعي است واگذار و به او اعتماد کند.(9)
حقيقت توکل
شبري اعتقاد دارد که حقيقت توکل همان اعتماد قلبي در تمام کارها بر خدا و صرف نظر از ما سوي الله است و اين منافات با تحصيل اسباب ندارد و البته منظور ترک فعاليتهاي جسماني و تدبير عقلاني نيست که اين جهل محض است... (11).
فيض مي گويد: توکل از درهاي ايمان است و تمام ابواب ايمان داراي 3 رکن است علم، حالت و عمل. علم ريشه ي آن است و اعمال متوکلانه ميوه ي آن حالت و اخلاق دروني مصداق توکل است و حقيقت توکل را اعتماد قلبي بر وکيل (خدا) مي داند.(12)
درجات توکل
1 - اعتماد و اطمينان به او مثل اعتمادش به وکيل باشد که براي انجام کارهايش انتخاب مي کند (اين پايين ترين درجه است).
2 - انسان از اصل توکل غافل و در وکيل خود يعني خداوند فاني است. برخلاف نوع اول که توجه فرد بيشتر به رابطه ي قراردادي وکالت است. اين درجه از توکل کمتر تحقق مي يابد و زودتر از بين مي رود و براي افراد خاص حاصل مي شود. اين درجه مثل طفل شيرخواري است که جز مادر کسي را نمي شناسد و به غير از او اعتماد ندارد و در هر حادثه اي فوراً مادر را صدا مي زند.
3 - عالي ترين درجه آنست که انسان همه ي حرکات و سکنات خويش را به دست خداوند ببيند. تفاوت اين نوع از توکل با نوع دوم در اين است که در اينجا شخص حتي تضرع و دعا را هم رها مي کند و باور دارد که خدا امور را به حکمت خود تدبير مي کند. برخي علما گفته اند در اين درجه فرد در برابر خدا هيچگونه اراده اي از خود ندانسته باشد و هر چه او بخواهد همان مطلوب مطلوب است و هر چه او بخواهد مورد بي اعتنايي اوست. پس تضرع و گريه و التماس بي مفهوم است!
نمونه ي واقعي اين نوع توکل، اتکال حضرت ابراهيم (ع) است. زيرا هنگامي که نمروديان او را در منجنيق نهاده تا در آتش اندازند، فرشته الهي به او يادآوري مي کند که از خداوند درخواست ياري و نجات نمايد. ولي او در پاسخ مي گويد: اطلاع خداوند از حال من، مرا بي نياز از درخواست (نجات) از او مي کند.(13) برخي از علما اين مقام را مقام صديقين مي دانند و مخصوص کسانيکه در برابر ذات پاک خدا مبهوت و غرق صفات جمال و جلال او هستند.(14)
خدا چو صورت ابروي دلگشاي تو بست
گشاده کار من اندر کرشمه هاي تو بست
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب زرکش قباي تو بست
مرا به بند تو دوران چرخ راضي کرد
ولي چه سود که سررشته در فضاي تو بست
چو ناقه بر دل مسکين من گره مفکن
که عهد با سر زلف گره گشاي تو بست
تو خود حيات دگر بودي اي نسيم
وصال خطانگر که دل اميد در وفاي تو بست
زدست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ، برو که پاي تو بست
آثار اخلاقي توکل
1- خشنودي و محبت الهي
فاذا عزمت فتوکل علي الله ان الله يحب المتوکلين (16)
- اما هنگامي که تصميم گرفتي بر خدا توکل کن (زيرا) خدا متوکلان را دوست دارد.
در حديث معراج نيز مي خوانيم:
و حببت محبتي للمتوکلين علي
دوستي من با متوکلان حتمي است.
2- تقواي الهي (ترک گناه و عدم سلطه ي شيطان)
أنه ليس له سلطان علي الذين آمنوا و علي ربهم يتوکلون (17)
چرا که او (شيطان) بر کساني که ايمان دارند و بر پروردگارشان توکل مي کنند تسلطي ندارد.
يعني وقتي رابطه ي انسان با خدا محکم باشد و در همه ي امور به او توکل کند و فقط اعتمادش به او باشد وي در مصونيتي قرار مي گيرد که شيطان قادر به نفوذ در او نخواهد بود.
3- شجاعت و بيم نداشتن از سرزنش ديگران و کمي همراهان:
کسي که جز خدا از کسي باکي ندارد در تصميمات و اقدامات خود با صلابت و شجاعت تمام عمل مي کند.
4- طمأنينه و آرامش
«کساني که به ايشان گفتند مردمان ضد شما گرد آمدند از آنان بهراسيد، نه تنها نهراسيد بلکه ايمانشان افزايش يافت و گفتند خداوند ما را بس است که او بهترين وکيل است»(18)
تقويت روحيه مؤمنان از برکات توکل است که خداوند در آيه ي 122 سوره ي نمل بدان اشاره نمود، که چگونه آنان را به جهت توکل از شکست باز مي دارد و روحيه شان را تحکيم مي بخشد و اينگونه مي شود که بر دشمنان خويش پيروز مي گردند.
امام صادق (ع) مي فرمايند:
توکل رمز موفقيت است و انسان متوکل، موفق، شاداب و پر نشاط است.(19)
5- اميدواري و پرهيز از يأس و نااميدي
در فرازي از دعاي ابوحمزه ثمالي نيز مي خوانيم:
سپاس خدايي را که جز او نخوانم و اگر غير از او بخوانم دعايم مستجاب نمي گردد. سپاس خدايي را که به جز او اميد ندارم و اگر به ديگري اميدوار شوم، اميد برنيايد.
6- همت عالي داشتن
اعتقاد به خداي تعالي بهاي هر چيز گرانبها و نردباني به سوي همه بلنديها (مقامات عاليه) است.(20)
پي نوشت ها :
1. جوهري، ابن فارس، مرتضي زبيدي، "وکل".
2. طوسي، خواجه نصير، اخلاق ناصري.
3. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، ج 10، ص 676.
4. همان، ج 1، حديث 22565 و 22567.
5. طوسي، خواجه نصيرالدين، اخلاق ناصري، ص 64.
6. معراج، ابونصر، اللمع في التصوف.
7. مکي، ابوطالب، سکوت القلوب.
8. شبر، عبدالله، الاخلاق.
9. فيض کاشاني، محمد، الحجة البيضا، ج7.
10. سراج، ابونصر، اللمع في التصوف، ص 52.
11. شبر، عبدالله، الاخلاق شبر، ص275.
12. فيض کاشاني، محمد، الحجة البيضا، ج 7.
13. تفسير قمي، ج 2، ص 73، به نقل از کتاب اخلاق اسلامي، احمد ديلمي و مسعود آذربايجاني.
14. نراقي، ملا احمد، معراج السعادة، ص 786.
15. سعدي، مصلح الدين، گلستان.
16. سوره ي آل عمران، آيه ي 159.
17. سوره ي نحل آيه ي 19.
18. سوره ي آل عمران، آيه ي 173.
19. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، ص481.
20. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 75، ص 314.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}